دوشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۶

آخر
به چه گویم هست
از خود
خبرم چون نیست

یکشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۶

رو پادری جدید خونه نوشته: پارتی از اینجا شروع میشه. جمله بدی نیست. تنها مشکلش اینه که هم موقع ورود به خونه میشه خوندش و هم موقع خروج. به همین خاطر مشخص نیست که پارتی دقیقا از کجا شروع میشه. اینه که فعلا من احتیاطا تا مدتی هرجا که باشم پارتی میکنم و جشن میگیرم الا وقتی که رو پا دری وایسادم

شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۶

صوفی
ار باده
به اندازه خورد
نوشش باد
کتاب حافظ به روایت کیا رستمی بالاخره به دستم رسید. با وجود اینکه خیلی از حافظ بازای حرفه ای کار کیارستمی رو یه گناه نا بخشودنی میدونن، ازدید من اثر با ارزشیه. قاب گرفتن بعضی از مصرعهای غزلهای حافظ و بیرون کشیدنشون از پس زمینه غزل باعث میشه معنی مصرع خیلی واضحتر رسونده بشه. خود من وقتی یه غزل از حافظ میخونم بعضی وقتا چنان در وزن و موسیقی غرق میشم که پرداختن به معنی رو فراموش میکنم. کیارستمی چون خودش عکاس هم هست سرش درد میکنه برای پیدا کردن زاویه ای متفاوت برای نگاه کردن به چیزی که همه همیشه یه جور بهش نگاه میکنن. از طرف دیگه دانسیته معنایی غزلای حافظ اونقدر زیاده که اگه به هزار تیکه هم تقسیم بشن هرتیکه هنوز یه دنیا حرف برای گفتن داره
.
هنوز هیچی نشده حافظ به روایت کیا رستمی حافظه حافظیم رو عوض کرده. یعنی به جای اینکه سعی کنم بیتهای کامل رو به یاد بیارم خودم رو با مصرعها مشغول میکنم. نشونیشم اینکه پریروزا رفته بودیم یه شهری که پر دخترای خوشگل بود. منم بی اختیار رو به بقیه کردم و گفتم
:
شهریست
پر ظریفان
وزهرطرف نگاری

جمعه، تیر ۱۵، ۱۳۸۶

فرمانروای دنیا یک روز صدایم زد و با لبخند گفت
دوست داری فرمان عالم در دست تو باشد
وچرخ عالم را چند روزی بچرخانی
گفتم باشد بگذار امتحان کنم
خب حالا کجا بنشینم
حقوقم چقدر میشود
کی باید ناهار بخورم
چه ساعتی تعطیل میشوم
فرمانروای دنیا گفت :فرمان را بده ببینم
فکر می کنم اینکار هنوز برای تو زود است
شل سیلور استاین

چهارشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۶

امروز چهارم جولای هست. روز استقلال آمریکا. تو یه کافه زیر زمینی مشغول کارم. هر مشتری که از در بیرون میره کافه چی بهش میگه چهار خوبی داشته باشی. چهار من تا اینجاش بد نبوده.