شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۷

شهر من
پرشده از مردمانی «نا اصل»
که شب و روز
نگران و آشفته
در پی تن پوش «اصل»
از دالانی به دالانی دیگر
سرک می کشند

کوششی بیهوده
برای پوشاندن عریانی درون

سه‌شنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۷

دوشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۷

امروز ...
یه حرف تازه بزن
یه نگاه متفاوت بیار
یه موزیک من در آوردی بساز
یه فحش جدید اختراع کن
یه عکس مرگ بگیر
یه شعر ناب بگو
یه چای نو دم کن
یه چیز جدید بیار وسط از جنس خودت
از رو جا پای بقیه راه نرو
تا بشه گفت امروز رو «بودی»

جمعه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۷

آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی
اگر چیزی نخوانی
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
اگر از خودت قدردانی نکنی

به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند

به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر برده عادات خود شوی
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت
از احساسات سرکش
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند
و ضربان قلبت را تندتر میکنند
دوری کنی

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامیکه با شغلت یا عشقت شاد نیستی
آنرا عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر ورای رویاها نروی
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یکبار در تمام زندگیت
ورای مصلحت اندیشی بروی ....

امروز زندگی را آغاز کن! امروز مخاطره کن!
امروز کاری بکن !
نگذار که به آرامی بمیری ...شادی را فراموش نکن !

پابلو نرودا

چهارشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۷

امروز روز مفیدی بود. یه مدل گره کراوات جدید یاد گرفتم. اسمش هست گره «پرت» (به کسر پ و فتح ر). البته بش گره «شلبی» هم میگن چون «دون شلبی» در برنامه های تلویزیونیش از این مدل گره استفاده میکرد و همه به اشتباه فکر میکردن که شلبی مبدع این گره هست. اما واقعیت اینه که «جری پرت» برای بار اول این گره رو اختراع کرد. حسن این گره اینه که متقارن هست و سایزش هم نه خیلی بزرگه و نه خیلی کوچیک. برای فردا هنوز برنامه خیلی مشخصی ندارم. شاید روزنامه های بایگانی شده رو به ترتیب تاریخ مرتب کنم یا اینکه اتوبانهای جدید شهر رو از رو نقشه یاد بگیرم.

از خاطرات یک تبعیدی خلاق