سه‌شنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۹۸

امروز شهروند اينجا شدم. مراسم كاملاً تصادفى تو دانشگاهمون بود. بعد مراسم همه مشغول جشن و پايكوبى و پرچم تكون دادن بودن با فك و فاميل و خدم و حشم. من پرچرم رو لوله كردم گذاشتم جيب كتم و از لابلاى جمعيت به زحمت خودم  رو رود كردم و قدم زنون رفتم دفترم و مشغول به كار شدم. هوا عالى بود امروز. غروب كه شد رفتم رودخونه پاروزنى. حس خوبى داشتم.