پنجشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۹۲

خونه


١- با موزيك ويوالدى در بك گراند رو مبل ولو بودم و مشغول تلف كردن وقت. مثل هميشه با تلفن ور ميرفتم كه خودم رو تو گوگل مپ پيدا كردم و سر از خيابوناى تهران در آووردم . با انگشت شستم از اينور تهران ليز مى خوردم ميرفتم اونور تهران. از خونه مينداختم و ميرفتم پارك وى رو به بالا واز مدرس رو به پايين و عباس آباد و يوسف آباد و كردستان و پل گيشا و دوباره خونه. مسير دانشگاه، مسير شركت، دركه، شهرك،  شريعتى ، فلسطين خلاصه هر جايى رو كه ازش خاطره داشتم يه سر رفتم و برگشتم خونه. تا جايى كه ميشد زووم كردم رو خونه ببينم چه جزئياتى ازش رو ميشه ديد. به ديدن خرپشتك و كولرا قانع شدم و ذوق كردم. بازى با كولر توآفتاب داغ تابستون يكى از هيجان انگيزترين تفريحات من بود و وقتى پمپ خوب كار ميكرد و به قول بابا آب از هر "چهار" طرف ميومد، همه چيز ايده آل و رنگى بود . رو همون پشت بوم براى اولين بار عاشق شدم؛ عاشق يه نقطه متحرك در پشت بومى دور كه ازش تو ذهنم دخترى زيبا و دلربا ساخته بودم.   اولين شعر عاشقانه رو هم رو همون پشت بوم گفتم. بگذريم كه نه شعرش شعر بود و نه عشقش عشق. عشقى بى شين و بى نقطه، بى قاف.  اون مستطيل طوسى پيكسل پيكسل شده حالا مهمترين شكل هندسى در زندگى منه.

 نميدونم چه مدت تهران رو شستى سير كردم. شايد يه ساعت ... شايد بيشتر. ويوالدى هم كمك كرد. 

٢- اينجا ميخوام خونه بخرم. هر وقت يه خونه پيدا ميكنم با هزار بدبختى كه با سليقم جور در مياد و وارد مزايده ميشم، بلافاصله خدا خدا ميكنم كه تو مزايده برنده نشم و خونه نخرم. شايد هنوز خونه هاى اينجا بوى خونه نمى دن برام. شايد بايد تعريفم رو از خونه عوض كنم. مقايسه خونه هاى اينجا با "خونه" شايد منصفانه نباشه. يادم نمياد از تهران تو گوگل مپ رو خونم تو آمريكا زووم كرده باشم. من از خونه توقعات زيادى دارم كه خونه هاى اينجا از پسشون بر نميان. شايدم چون خونه خريدن نشونه رشد فكرى و آينده نگرى هست من ازش فراريم. و حتى شايد علت خيلى ساده تر از اين حرفا باشه. تو ذهن من خونه سقفش صافه. اينجا سقف همه خونه ها شيرونيه. شايد من با شيروونى مشكل دارم. رو شيرونى نه خبرى از خرپشتك هست و نه كولر.