شنبه، دی ۳۰، ۱۳۹۶

از راه رسيده بوديم و دنبال خونمون ميگشتيم. گرسنه بوديم وهوا سرد بود. تو كوچه پسكوچه هاى لوزان كلوچه گردويى كه مامان از آمل برامون خريده بود نجاتمون داد.