جمعه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۲

خب .... اينم يه عکس از آخرين اجراي زنده گروه خراباتيان ...
نشسته از چپ: شروين ، اردلان ، فرهاد




اصلا يادم نبود که امروز دوم خرداده تا اينکه اينوخوندم ....

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۲


خب .... حالا يه «بيل» تو اتاقم دارم ...
آويزون از ديوار ...دکور اتاق .... خيلي هم خوب ...

یکشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۲


کفش تابستوني ... انگشتاي معلوم ...
کفش فوتبال کوچيک يا پاي فوتبال بزرگ ...انگشت شست سياه ...بعد ۲ ماه ...
سقف برزنتي ... صداي باد تو اتوبان ...
خانوم کتابخونه چي ... کامپيوتر خاموش ...

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۲


خيلي سخته ...
با يکي ميخوايي تلفني صحبت کني و حتما بايد احوال يکي ديگه رو هم بپرسي..در حاليکه اون ديگه نيست .... بايد وانمود کني که نمي دوني ولي مي دوني ....

خب .... راستي رضا چطوره ؟!؟!؟!
مرده !!
چي مرده ...يعني چي ؟!؟! ...باورم نميشه....نميدونستم ...آخه چرا ؟!؟! کي ؟!

دروغ ميگي ...مي دونستي ....


يه ديواره يه ديواره يه ديواره ...
يه ديواره که پشتش هيچي نداره ....

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۲


دل ديوانه ام ديوانه تر شي
خراب خانه ام ويرانه تر شي
بابا طاهر