شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۹۷

اولين بچه اى كه براى "تريكس اور تريتز" شب هالووين در خونمون رو زد يه پسر بچه ٨-٩ ساله بود كه با مامانش اومده بود. هوا سرد و بارونى بود و حدس ميزديم كسى نياد امسال اما وقتى در خونه رو ردن تعجب كرديم و به اراده شون براى اجراى آداب و رسوم  آفرين گفتيم. بارون شر شر ميومد و مادر چترش رو رو سر پسرك گرفته بود كه خيس نشه.. پسرك كاستوم خاصى نپوشيده بود. يه بارونى بلند تنش بود و شايد ميخواست كاراگاه بشه مثلاً اما خودش هيچ شوق و اشتياقى براى نمايش لباسش و نقشش نشون نميداد. جلوش كاسه شكلاتا رو گرفتم و گفت من فقط يه "توييكس" برميدارم و با ژستى مؤدبانه يكى برداشت از تو كاسه. مادرش كه به نظر آدم جدى  و منضبطى به نظر ميومد بهش گفت حالا چى بايد بگى؟ پسرك با خجالت و نگاه نصفه نيمه اى به من گفت " متشكرم". دوباره مامانش گفت حالا بايد چى بگى؟ پسرك با نگاه التماس گونه اى به مامانش از مامانش خواست كه ديگه چيزى نگه اما مامانش با يه چشم غره پرملات حاليش كرد كه نخير نميشه بايد بگى. پسرك هم كه ديد چاره اى نداره سرش رو انداخت پايين و به آرومى من من كنان گفت: فراموش نكننين كه فردا آخرين مهلت راى دادن زود هنگامه.