یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۴۰۲

 رو لپ تاپم يه برچسب گرد چسبوندم روش نوشته:

Live a Great Story

 ٤ ماهى هست كه در آريزونا زندگى ميكنيم. هنوز خوشحاليم و هنوز فكر ميكنيم تصميم درستى گرفتيم. ١٥ سال زندگى در تگزاس و به آخر رسوندن يه دوره كامل آكادميك و حالا شروع دوباره در آريزونا. زندگى در طبقه پنجم آپارتمان لاكچرى در باب طبعمون بوده. نمايى پانورميك دره و تماشاى هر روز غروب آفتاب. امشب (يا امروز صبح) براى اولين بار غروب ماه رو از پنجره اتاق خوابمون ديدم و خدا خدا ميكردم راضيه بيدار شه تا اين منظره زيبا رو بهش نشون بدم. بيدار نشد اما عكس گرفتم كه وقتى بيدار شد نشونش بدم. 

شنبه، خرداد ۱۳، ۱۴۰۲

 دلمون براى آقاى علوى تنگ ميشه. آقاى علوى درخت گردوى حياط پشتيمونه. چند  هفته بيشتر از زندگى ما تو خونه ٨٠٧ باقى نمونده. به معنى كلمه "خونه" بود برامون. 

چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۴۰۲

يه هفته هست كه سرگيجه دارم. بى دليل! گاه و بى گاه