شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۶

جناب پدر برای خودش یه پازل جدید دستو پا کرد.
داشتیم وسایل رو از ماشین بیرون می آووردیم که کاسه سفالی شمع که امروز خریده بودم از دستش افتاد و شکست. بالا که اومدم دیدم بابا وسط اتاق نشسته و داره زیر نور چراغ مطالعه تیکه های کاسه رو کنار هم میچینه .

جمعه، دی ۰۷، ۱۳۸۶

چارلزتون، کارولینای جنوبی
اگه به من یه تیکه زمین بدن و بگن با سلیقه خودت یه شهر توش بساز، شهرم میشه یه چیزی مثل چارلزتون. پر از خیابونای باریک و سنگفرش شده و با صفا که گله به گلشون رستورانا و بارا و کافه های با حال پیدا میشه. نایت لایف چارلزتون معرکه هست. مردمش هم خواب ندارن.خونه هاشون هم بی نهایت با صفا و با روحن. امشب با جناب پدر گوشه هایی از این شهر رو کشف کردیم. فردا رو هم داریم. حالا باید یه سری بیام فقط برای عکاسی.تعطیلات خوبی بود.


عکسای بیشتری اینجا گذاشتم

جمعه، آذر ۳۰، ۱۳۸۶

من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم

جمعه، آذر ۲۳، ۱۳۸۶

امروزآقای پدر همه گلهای مصنوعی خانه را آب داد، به جای خیاراشتباهی کدو خرید و پازل کاشی را که اسباب سرگرمی من و دوستان بود برای همیشه با چسب چسباند. قصه های من و بابام ادامه دارد

چهارشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۶

پراکنده گوییهای شبانه

کشف امشب اینکه آلو برقونی تو خورش کرفس ترکیب مبسوطی میشه
***
من صبحها با صدای بوق اسموک دیتکتور بیدارمیشم. هر صبح طبق عادت همیشگی جناب پدر برای صبحانه نون داغ میکنه و چون هنوز با توستر من آشنا نیست نونا میسوزن و اسموک دیتکتور به کارمیوفته

***
اختراع مجدد چرخ کنایه هست از کاری بسیار بیهوده و من در پروژه ای مشغول شدم که هدفش اختراع مجدد چرخه. این چرخ رو ۱۰ سال دیگه زیر ماشینا شاید ببینید. تا اونجایی که حافظم یاری میکنه آخرین کسایی که قبل از گروه ما چرخ رو اختراع کرد انسانهای نخستین بودن.
***
جناب پدر در مکالمه تلفنی از عمو جان خواستند که در سطر هفتم از نامه ای که من باب تشکر به خاطر مهمان نوازیهای خانواده عمو جان توسط پدر نوشته شده عبارت زبانم قاطر است را به زبانم قاصر است تبدیل کنند. لازم به ذکر است این نامه در تیراژ ۱۰ نسخه تکثیر و در آمریکای شمالی توزیع شده است.
***
امروزیک زندانی دیگر عفو خورد. کامران خبر داد که گرین کاردش رسیده و به اتفاق شیدا برای تعطیلات سال نو میرن ایران. من هم دو سال دیگه حبس بکشم و جفتک پرونی خاصی هم نکنم شاید حکمم بیاد. البته من اخیرا در دیوار زندان سوراخ دلگشایی پیدا کردم و شاید تابستون بعد استعمالش کردم. ظریفی میگفت اول ببین کدومور دیواری بعد بپر