شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۴

بيابان را سراسر مه گرفتست.
چراغ قريه پنهان است
موجي گرم در خون بيابان است
بيابان خسته
لب بسته
نفس بشکسته
در هذيان گرم مه، عرق ميريزدش آهسته از هر بند.

شاملو

پنجشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۴

خب ... خب... خب ...
جاي من تو تهران ديشب حسابي خالي بود ... عکساي خوشالي مردم رو که ميديدم دلم غش ميرفت . مطمئنم فرزاد و فرشاد جاي من هم عر زدن .... نه فرزاد و فرشاد ؟!خب چهار سال فرصت دارم که خودم رو به ايران برسونم تا از خوشالي جام جهاني ۲۰۱۰ عقب نمونم که نميمونم ..... دم پرستوو رفيقاشم گرم که ترکوندن !!!!

يه چيز ديگه هم اينکه جالبه که مسابقه هاي مقدماتي جام جهاني با انتخابات رياست جمهوري تو يه سال ميوفته ... تو اون ساله که اميد و نااميدي قاطي پاطي ميشه و مردم يهو به سرشون ميزنه و کاراي عجيب و غريب ميکنن .... درست مثل ۸ سال پيش که رفتيم جام جهاني يا ۴ سال پيش که نرفتيم جام جهاني .... خدا کنه مردم امسال هم به سرشون بزنه ... آي من حال مي کنم وقتي ميبينم مردم يهو آمپر مي چسبونن همينطور الکي... شلوغش مي کنن نا فرم ... خلاصش اينکه به هزار و يک دليل بايد امسال هم خل شد ... بايد راي داد . دليل اولش رو مولوي گفته :
خنک آن قمار بازي که بباخت هرچه بودش
بنماند هيچش الا هوس قمار ديگر

من مطمئنم فرزاد و فرشاد هم راي ميدن .... نه فرزاد و فرشاد ؟