یکشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۹

همخونه ترک زبونم چند تا کلمه فارسی یاد گرفته مثل هندوانه، زندگی، شیرین، خوب و عجیب. هر از چند گاهی این کلمه ها رو سر هم میکنه و ترکیبات تازه می سازه مثل:

هندوانه خوب
زندگی شیرین
زندگی عجیب
هندوانه عجیب

پی نوشت: اخیرن دو کلمه کلاغ و احمق رو هم یاد گرفته و چیزای جدیدی سرهم میکنه مثل هندوانه احمق یا کلاغ عجیب.

پنجشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۹

مشغول امتحانن دانشجوام الان و من مراقب. تا میان بالا سرم برای سوال من میرم یه مقاله رو که اون پشت آماده دارم باز می کنم که وانمود کنم من یه آدم جدی هستم و مشغولیتام همه جدین. انگارسخته امتحان چون تا حالا هفتاد بار این صفحه رو بستم و باز کردم. اون سیاهه باز داره تقلب میکنه اما حسش نیست که برم سر وقتش چون دفعه پیش تقریبا به نژاد پرستی متهم شدم. اونقدر تقلب کن که جونت درآد. تراویس هم که منو همیشه یاد لورل تو «لورل و هاردی» میندازه آی پاد تو گوششه که نباید باشه اما بی خیال. ووواای .... حواسم نبود الکساندریا مچم رو گرفت الان. گفت چرا از راست به چپ می نویسی ؟ و گفتم یه زبون دیگست بعدش پرسید چی می نویسی . الکی گفتم ای میل. و گفت یه ای میل به زبون خودت به من هم بزن. حالا میخواد چیکار نمی دونم. ای میل به الکساندریا به زبون فارسی رفت تو «تو دو لیست ».خلاصه چرخ زندگی ما اینجوری میچرخه اینروزا. شایدباید خو کرد به این مردم.