بعد عهدی اینجا رو گرد گیری کردم
چهارشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۶
غیر از این نکته
که حافظ
زتو ناخشنود است
در سراپای وجودت
هنری نیست
که نیست
ارسال شده توسط یک لولی در ۱۰:۴۱ قبلازظهر |
دوشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۶
با دم زدن در هوای گذشته
و
نگرانی های فردا های نیامده
زندگی را مگذار که از لا به لای انگشتانت فرو لغزد و
آسان هدر شود
هر روز را همان روز زندگی کن
بدینسان است که همه ی عمر را به کمال زیسته ای
و
نگرانی های فردا های نیامده
زندگی را مگذار که از لا به لای انگشتانت فرو لغزد و
آسان هدر شود
هر روز را همان روز زندگی کن
بدینسان است که همه ی عمر را به کمال زیسته ای
نانسی سیمز
ارسال شده توسط یک لولی در ۱:۵۳ بعدازظهر |
چهارشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۶
تصمیم جدی گرفتم که در انتخاب شهر بعدی برای زندگی وسواس زیادی به خرج بدم. اینه که اینروزا به هرشهر تازه ای که سر میزنم سعی میکنم خوب براندازش کنم. پریروزا سیاتل بودم و عجیب مهرش به دلم نشست. سیاتل هم همه مزیتای یه شهر متوسط آمریکایی رو داره و هم صفای شهرای اروپایی. پره از کافی شاپ و رستوران محلی. نمیدونستم اولین استارباکس تو سیاتل بوده. تو این شهر کم پیش میاد تو خیابون راه بری و صدای موسیقی نشنوی. آدماشم به معنی کلمه حسابی هستن. طبیعت بی نهایت زیبایی هم داره و مثل تهرون خودمون از تو شهر کوهای اطراف رو میشه دید. البته نکات منفی هم داره. مهمترینش اینه که شهر گرونیه و بعدش اینکه هواش عمدتا ابری هست. خلاصه اینکه سیاتل رفت تو لیست شهرای محبوب من
ارسال شده توسط یک لولی در ۹:۰۸ بعدازظهر |
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)