امروز یکی برام از کوههای تهران گفت ... گفت که اینروزا زیاد بارون میاد و تو هوای پاک بعد بارون کوهها خیلی دیدنی میشن ... گفتم آره خوب می دونم چی میگی ....
***
دیروز اینجا یه نمایشگاه برگزار شد که توش کشورای خاورمیانه کشور خودشون رو معرفی میکردن ... به آیدین قول داده بودم برای نمایشگاه یه سری عکس از ایران آماده کنم ... با وجود اینکه خیلی گرفتار بودم اینکارو کردم ... مگه میشد از کوههای تهران عکسی نبرم ...
***
اینجا کوه نداره .... جلوی خونه من یه ساختمونی هست که یه دیوار یه دست سفید داره.. نمیدونم این دیوار چجوریه که و من همیشه اونو با کوههای تهران وقتی که از برف سفیدن اشتباه می گیرم .... امروز برای دویست و پنجاه و ششمین روز متوالی مخصوصا بازم اشتباه کردم ...
***
کوه که سنگه ... وقتی از سنگ نمیتونه دل بکنه دیگه حساب آدما معلومه ... طفلی همین روزا خل میشه ....یعنی شده رفته پی کارش ...
دوشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۱
ارسال شده توسط یک لولی در ۲:۱۵ بعدازظهر
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|