ساعت ۱۱:۳۰ شب ... کافه اسپرسو ... اومدم درس بخونم خير سرم ... نه که نخوندم ... خوندم .اما نصفه کاره ولش کردم .... مثل خيلي کاراي ديگه که نصفه کاره ول کردم .... (اين موزيک کافه بدجوري رو نروم رفته ).... بايد دکور اينجا رو عوض کنم ... امروز نامه Jack Hu اومد .... گفته بود مبارکا باشه ... قبولي .... حالا پروپوزال بنويس ... ۲ صفحه .... مينويسم.... ۲ صفحه ... ميخوام مفصل ماجراي ۳ اکتبر رو تعريف کنم ... بگم که چجوري اشک مردم رو در اورديم .... نه که مخصوصا .... خودش شد ...وبلاگستان شهر شيشه ايي .... پاک يادم رفته بود ... مرسي پپر ... خب کافه داره تعطيل ميشه ....بايد دکور اينجا رو عوض کنم ... چرا نوشته هام رو نمي تونم پاراگراف بندي کنم من .... وبلاگم مريضه ....
پنجشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۲
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|