فکر نمي کردم يه روز از ديدن يه « هاون» اينقدر ذوق کنم ... غلط نکنم همون هاون خونه بايد باشه ... بوي آشنايي ميده... چه زعفرونهايي که من نسائيدم تو اين هاون براي مادر خانوم ... اگه اين هاون همون هاون باشه که بايد اعتراف کنم سورپريز محشري بود ... حالا ته توشو در ميارم ... اگرم نباشه از نظر من همون هاونه .... من خيلي چيزا تو اين هاون جا گذاشته بودم ... همش يه جا رسيد.
توي بسته هاون بودو زعفرونو لوليان ناظريو گردوو توت خشکو لواشکو پسته و آلو خشکو سبزي خشکو و خيلي چيزاي ديگه .... و نامه ها بود ....از اون نامه هايي که ميشه از حالا تا هميشه خوندو باز هم خوند.
کارتن خالي اداره پست کوي دانشگاه رو کنار بقيه کارتناي خالي اداره پست کوي دانشگاه ميذارم، نامه ها رو کنار بقيه نامه ها و سبزي خشکا رو کنار بقيه سبزي خشکا و .... هاون رو هم ميذارم يه جايي که هر روز جلو چشمم باشه .... و هرکي ازم پرسيد تو اين چهار سالي که اينجا بودي چي گيرت اومد ميگم : يه هاون و چيزهاي ديگه اي از جنس هاون ... هستن کسايي که بفهمن من چي ميگم ....
توي بسته هاون بودو زعفرونو لوليان ناظريو گردوو توت خشکو لواشکو پسته و آلو خشکو سبزي خشکو و خيلي چيزاي ديگه .... و نامه ها بود ....از اون نامه هايي که ميشه از حالا تا هميشه خوندو باز هم خوند.
کارتن خالي اداره پست کوي دانشگاه رو کنار بقيه کارتناي خالي اداره پست کوي دانشگاه ميذارم، نامه ها رو کنار بقيه نامه ها و سبزي خشکا رو کنار بقيه سبزي خشکا و .... هاون رو هم ميذارم يه جايي که هر روز جلو چشمم باشه .... و هرکي ازم پرسيد تو اين چهار سالي که اينجا بودي چي گيرت اومد ميگم : يه هاون و چيزهاي ديگه اي از جنس هاون ... هستن کسايي که بفهمن من چي ميگم ....