کفش من چند وقتی بود که موقع حرکت شدیدا غیرژ غیرژ میکرد و توجه همه رو به خودش جلب میکرد. مخصوصا وقتی کفپوش راهروهای دانشکده رو واکس میزدن آن چنان سر و صدای راه مینداخت که آدما از دفتر کارشون سرک میکشیدن که ببینن منشا این صدا چیه. چون این صدا همیشه همراهم بود برای من عادی شده بود و یه جوارایی فیلتر میشد تو گوشم. اما برای بقیه به این راحتیا عادی نمی شد. این بود که تصمیم گرفتم یه کفش بی صدا بخرم واینکارو کردم. از وقتی که کفش جدید رو میپوشم بی صدا راه میرم. اما این سکوت به من این امکان رو داد که صدای تازه ای رو کشف کنم که قبلا در لابلای غیرژ غیرژ کفش گم میشد. صدای جدید از نوع تلق تلق هست و به نظر میاد منشأ درونی داشته باشه. حالا یا از سایش استخونهام در حین حرکت ایجاد میشه و یا در اثرلق خوردن مغزمه تو جمجمم. گرچه این صدا هم به تدریج برام عادی میشه اما کنجکاوم بدونم دیگه چه صداهایی پشت این تلق تلق پنهان شدن. اینه که تصمیم گرفتم مفصلام رو بدم روغنکاری و مغزم رو هم با مداد پاکنی چیزی سرجاش فیکس کنم.
دوشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۸
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|