دوم خرداد ۷۶ نه عادل فردوسی پور و نه محمد خاتمی هیچکدوم در لیست اثر گذارترین ایرانیهای سال قرار نداشتن. طبق معمول صبحهای جمعه، اونروز همراه با عادل و جمعی از خس و خاشاکهای گیشا برای فوتبال گل کوچیک رفتیم پارک لاله. نه در مسیر، از خونه تا پارک، و نه در حین بازی و فرصتای لابلای بازی هیچ صحبتی از انتخابات و رای و اینچیزا مطرح نشد. همه بحثمون حول این موضوع بود که چقدر عادل شبیه «رابی فاولر» بازیکن سابق لیورپول تیم محبوب عادل ، که اونروز پیرهنش رو پوشیده بود، بازی نمیکنه. بازی که تموم شد دروازه ها رو چپوندیم تو رنوی عادل و خودمون هم به هر زحمتی شده سوار شدیم و و با همون سر و وضع فوتبالی خیلی «طبیعی» رفتیم یه مسجد تو یوسف آباد و رای دادیم. حتی تو صف رای هم موضوع صحبت فوتبال بود. می خوام بگم اون سال ضرورت رای دادن به قدری بدیهی بود که بحث و گفتگو بردار نبود. احساسم اینه که شرایط سال ۸۸ هم شباهتای زیادی به سال۷۶ داره و واقعا نیازی نیست که وقت و انرژی زیادی صرف ترغیب مردم برای شرکت در انتخابات بشه. ولی به علت وجود دو گزینه شدنی (موسوی و کروبی)، میشه کمی در مورد اینکه «چه کسی رای را شاید» صحبت کرد.
در این شکی نیست که تا اینجای کار اقبال عمومی موسوی به مراتب بیشتر از کروبی بوده به این علت که از حمایت خاتمی برخورداره. اساسا بارزترین ویژگی میر حسین اینه که رای میاره و انتخاب میشه و هر عقل سلیمی حکم میکنه که همیشه طرفدار تیمی باشی که میدونی میبره (مثل من که جام جهاتی ۱۹۸۶ طرفدار آرژانتین بودم چون مارادونا رو داشت ). اما من تا این لحظه متقاعد نشدم که موسوی لزوما انتخاب بهتریه. این روهم بگم که منم تا جند روز پیش «سبز» فکر میکردم چون جوگیر شده بودم. تا «زمستون سر اومد جان جان جان» رو شنیدم نوستالژی دوم خردادیم عود کرد و رفتم تو فیس بوک عکسم رو سبز کردم و با «کول» بودن خودم کلی حال کردم. توپرانتز اینکه نمی خوام همه اهالی موج سبز رو به جوگیر شدن متهم کنم. خوشبختانه خیلی از دور و بریهای من با تحلیل و منطق به موسوی رسیدن و برای انتخابشون احترام زیادی قایلم. حتی وجه سازنده جهت گیری احساسی (مخصوصا در بین جوونتر ها ) رو هم پررنگتر از وجه نه چندان سازندش می دونم. شاید اگر منم دوازده سال پیش وارد فضای احساسی جریان دوم خرداد نمیشدم الآن نسبت به سرنوشت سیاسی ایران کاملا بی تفاوت بودم. میر حسینی بودم تا اینکه اولین نطق انتخاباتی سید رو شنیدم. حرفای موسوی (که لزوما بد هم نبود) بیشتر از هر چیز تلنگری بود به من تا کمی بیشتر به حرفا و برنامه ها و سوابق دو کاندید اصلاح طلب توجه کنم و انتخابم رو با دلیل و برهان عقلی تقویت کنم. بیشتر از هر چیز حس کردم موسوی «به روز» نیست و برای اینکه به اصطلاح موتورش گرم بشه و از باغ هنر دل بکنه و همچین مردونه پا به نکبت سرای سیاست بذاره چند سالی کار داره. برعکس، شیخ اصلاحات که ۵-۶ سالی هست برای صندلی ریاست جمهوری خیز برداشته، آنچنان شتاب گرفته که اکه همین امروز ترمز کنه شاید هشت سال دیگه متوقف بشه. به دلایل زیر معتقدم در شرایط فعلی کروبی و تیمش قابلیت بیشتری برای خارج کردن ایران از بحران دارن:
۱- عرصه سیاست نیاز به کمی «پدر سوخته گیری» داره و موسوی ، با اون روحیه هنریش، در این مورد از حداقلای لازم برخوردار نیست. اتفاقا بزرگترین نقطه ضعف خاتمی هم همین بود. میرحسین مرد بسیار نجیب و دل نازکیه و اگر انتخاب بشه بارها و بارها در خلوت خودش زیر بار فشاراشک میریزه. ما نباید این بلا رو سر این مرد بیاریم.
۲- من معنی «اصلاح طلب اصولگرا» رو نمی فهمم. یکی به نعل و یکی به میخ زدن و راضی نگه داشتن همه بدترین استراتژی هست میشه در این شرایط در پیش گرفت.
۳- بیست سال دوری از دنیای سیاست و مسولیت اجرایی چیزی نیست که بشه به راحتی ازش گذشت.
۴- موسوی تاحالا بیشتر انتقاد کرده و از طرح برنامه هاش طفره رفته. در مقابل، محور صحبتهای کروبی بیشتر راه حلهاش بوده تا تکرار مشکلات موجود. البته خوشبختانه موسوی اخیرا متوجه این نفطه ضعف شده و در صحبتای جدید ترش گریزی به برنامه هاش هم میزنه.
۵- آدمای دور و بر کروبی آدمای کوچیکی نیستن. یه مارمولک مثل کرباسچی به تنهایی میتوه از پس خیلی از مشکلات بر بیاد . در شرایط فعلی ما یه سری آدم مدیر و عملگرا نیاز داریم. میدونم هیچکدوم از کاندیداهای فعلی نمیتونن و نمی خوان دست به اصلاحات بنیادی بزنن. تنها توقع من از رییس جمهور آتی ایران اینه که آدمایی رو بیاره سر کار که با نگرش علمی و حرفه ای کشور رو اداره کنن و نه به روش هیٔتی.
پی نوشت ها:
- پرچم سبز این پایین رو نگه میدارم چون میدونم به احتمال زیاد برای دور دوم بازم باید علمش کنم.
- این مهمه که، با هر تحلیلی، حتما به یکی از دو کاندید اصلاح طلب رای بدیم. از اون مهمتر اینکه امروز در نقد موسوی یا کروبی اونقدر تندنریم که اگر فردا لازم شد به نفر دوم رای بدیم دچار تردید یشیم.
در این شکی نیست که تا اینجای کار اقبال عمومی موسوی به مراتب بیشتر از کروبی بوده به این علت که از حمایت خاتمی برخورداره. اساسا بارزترین ویژگی میر حسین اینه که رای میاره و انتخاب میشه و هر عقل سلیمی حکم میکنه که همیشه طرفدار تیمی باشی که میدونی میبره (مثل من که جام جهاتی ۱۹۸۶ طرفدار آرژانتین بودم چون مارادونا رو داشت ). اما من تا این لحظه متقاعد نشدم که موسوی لزوما انتخاب بهتریه. این روهم بگم که منم تا جند روز پیش «سبز» فکر میکردم چون جوگیر شده بودم. تا «زمستون سر اومد جان جان جان» رو شنیدم نوستالژی دوم خردادیم عود کرد و رفتم تو فیس بوک عکسم رو سبز کردم و با «کول» بودن خودم کلی حال کردم. توپرانتز اینکه نمی خوام همه اهالی موج سبز رو به جوگیر شدن متهم کنم. خوشبختانه خیلی از دور و بریهای من با تحلیل و منطق به موسوی رسیدن و برای انتخابشون احترام زیادی قایلم. حتی وجه سازنده جهت گیری احساسی (مخصوصا در بین جوونتر ها ) رو هم پررنگتر از وجه نه چندان سازندش می دونم. شاید اگر منم دوازده سال پیش وارد فضای احساسی جریان دوم خرداد نمیشدم الآن نسبت به سرنوشت سیاسی ایران کاملا بی تفاوت بودم. میر حسینی بودم تا اینکه اولین نطق انتخاباتی سید رو شنیدم. حرفای موسوی (که لزوما بد هم نبود) بیشتر از هر چیز تلنگری بود به من تا کمی بیشتر به حرفا و برنامه ها و سوابق دو کاندید اصلاح طلب توجه کنم و انتخابم رو با دلیل و برهان عقلی تقویت کنم. بیشتر از هر چیز حس کردم موسوی «به روز» نیست و برای اینکه به اصطلاح موتورش گرم بشه و از باغ هنر دل بکنه و همچین مردونه پا به نکبت سرای سیاست بذاره چند سالی کار داره. برعکس، شیخ اصلاحات که ۵-۶ سالی هست برای صندلی ریاست جمهوری خیز برداشته، آنچنان شتاب گرفته که اکه همین امروز ترمز کنه شاید هشت سال دیگه متوقف بشه. به دلایل زیر معتقدم در شرایط فعلی کروبی و تیمش قابلیت بیشتری برای خارج کردن ایران از بحران دارن:
۱- عرصه سیاست نیاز به کمی «پدر سوخته گیری» داره و موسوی ، با اون روحیه هنریش، در این مورد از حداقلای لازم برخوردار نیست. اتفاقا بزرگترین نقطه ضعف خاتمی هم همین بود. میرحسین مرد بسیار نجیب و دل نازکیه و اگر انتخاب بشه بارها و بارها در خلوت خودش زیر بار فشاراشک میریزه. ما نباید این بلا رو سر این مرد بیاریم.
۲- من معنی «اصلاح طلب اصولگرا» رو نمی فهمم. یکی به نعل و یکی به میخ زدن و راضی نگه داشتن همه بدترین استراتژی هست میشه در این شرایط در پیش گرفت.
۳- بیست سال دوری از دنیای سیاست و مسولیت اجرایی چیزی نیست که بشه به راحتی ازش گذشت.
۴- موسوی تاحالا بیشتر انتقاد کرده و از طرح برنامه هاش طفره رفته. در مقابل، محور صحبتهای کروبی بیشتر راه حلهاش بوده تا تکرار مشکلات موجود. البته خوشبختانه موسوی اخیرا متوجه این نفطه ضعف شده و در صحبتای جدید ترش گریزی به برنامه هاش هم میزنه.
۵- آدمای دور و بر کروبی آدمای کوچیکی نیستن. یه مارمولک مثل کرباسچی به تنهایی میتوه از پس خیلی از مشکلات بر بیاد . در شرایط فعلی ما یه سری آدم مدیر و عملگرا نیاز داریم. میدونم هیچکدوم از کاندیداهای فعلی نمیتونن و نمی خوان دست به اصلاحات بنیادی بزنن. تنها توقع من از رییس جمهور آتی ایران اینه که آدمایی رو بیاره سر کار که با نگرش علمی و حرفه ای کشور رو اداره کنن و نه به روش هیٔتی.
پی نوشت ها:
- پرچم سبز این پایین رو نگه میدارم چون میدونم به احتمال زیاد برای دور دوم بازم باید علمش کنم.
- این مهمه که، با هر تحلیلی، حتما به یکی از دو کاندید اصلاح طلب رای بدیم. از اون مهمتر اینکه امروز در نقد موسوی یا کروبی اونقدر تندنریم که اگر فردا لازم شد به نفر دوم رای بدیم دچار تردید یشیم.
|