سه‌شنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۸

این شومینه من آتیشش سرده. یعنی یه وجبیشم بشینی بازم گرم نمیشی. آتیش داره چه جورم. گر گر هم میکنه. اما سرده. حتی دوبار هم صورتم رو چسبوندم به شیشش اما نسوخت. حالا دیگه برای باور نکردن داستان«ابراهیم در گلستان» بهانه کافی ندارم.

پی نوشت: این دو خط رو نوشتم که بگم زندم. این دو خط رو شاید هم نوشتم که بگم برخی از حواسم کار نمیکنه. بخشیش به خاطر بالا رفتن سنه و بخشیش هم به خاطر پایین اومدن از خر شیطونه. وزنم فرقی نکرده. قدم هم همونه . صراطم هم کماکان مستقیمه. البته بعضیها بنا به دلایل محکمه پسندی با این آخری موافق نیستن. که دفاعی نیست مرا. کهدفاعینیستمرا.