مشغول امتحانن دانشجوام الان و من مراقب. تا میان بالا سرم برای سوال من میرم یه مقاله رو که اون پشت آماده دارم باز می کنم که وانمود کنم من یه آدم جدی هستم و مشغولیتام همه جدین. انگارسخته امتحان چون تا حالا هفتاد بار این صفحه رو بستم و باز کردم. اون سیاهه باز داره تقلب میکنه اما حسش نیست که برم سر وقتش چون دفعه پیش تقریبا به نژاد پرستی متهم شدم. اونقدر تقلب کن که جونت درآد. تراویس هم که منو همیشه یاد لورل تو «لورل و هاردی» میندازه آی پاد تو گوششه که نباید باشه اما بی خیال. ووواای .... حواسم نبود الکساندریا مچم رو گرفت الان. گفت چرا از راست به چپ می نویسی ؟ و گفتم یه زبون دیگست بعدش پرسید چی می نویسی . الکی گفتم ای میل. و گفت یه ای میل به زبون خودت به من هم بزن. حالا میخواد چیکار نمی دونم. ای میل به الکساندریا به زبون فارسی رفت تو «تو دو لیست ».خلاصه چرخ زندگی ما اینجوری میچرخه اینروزا. شایدباید خو کرد به این مردم.
پنجشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۹
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|