من لوبيا پلو درست ميكردم و راضيه نامه سيمين به جلال رو ميخوند. آخر نامه چشمهاى هردومون خيس بود و دست من بوى دارچين و آبليمو ميداد. از شرابى هم كه عكس الاغ داشت نوشيديم.
چهارشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۹۷
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
برای پرکردن بخشی از قاب خالی مانده یک روز
ارسال شده توسط یک لولی در ۶:۳۹ بعدازظهر
|