پنجشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۸

هادى ببين چى پيدا كردم... داشتم كتابخونه رو مرتب ميكردم چشمم خورد به كتاب درازها و كوتوله ها. ورقش زدم و رسيدم به اين نامه كه تو نوشته بودى. خواندن همانا و چشمان خيس همانسال ٨١ نوشته بودى يه سال بعد از اومدن من. حدود ١٥ سال پيش. اون موقع اوايل دوره دوم رياست جمهورى خاتمى بود و كريستيانو رونالدو هم هنوز يه فوتباليست گمنام تو تيم اسپرتينگ پرتغال بود و على پروين سر مربى پرسپوليس. ميخوام بگم از تاريخ نگارش نامه تا حالا خيلى چيزا عوض شده ولى رفاقت تو هنوز همونجور واقعى و خالص باقى مونده. به قول خودت " فاصله هاى جغرافيايى در نرديكى روحى ما تفاوتى ايجاد نكرده و نخواهد كرد و فقط فواصل ديدارمان رو كوتاه و بلند ميكند". مرسى كه بعد اين همه سال رو حرفت و قولت موندى تو زمونه اى كه حرف و قول امروز تا فردا دووم نمياره. مطمئنم همه اعضاى گروه همين حس رو نسبت به تو دارن. وجودت نعمته براى همه ما


ضمناً الان متوجه شدم اون توپ smile تو وسايلم نيست. بايد تو انبارى باشه و پيداش ميكنم. محاله گم بشه.

پی نوشت:‌ احتمالا نامه ای قدیمی از هادی همراه این متن بوده که حالا نیست