چهارشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۱


بدو بدو .... خب ...وايسا..رسيدي
چي ؟!؟! مگه نمي خواستي برسي... ديگه چه مرگته ؟!؟!
به جهنم !! اصلا به من چه ...
بازم بدو .... اونقدر که جونت دراد .....
وقتي رسيدني در کار نيست
اهه .... من مي خوام کنار پنجره بشينم ...
ميشه يواشتر ؟؟ .... آخه داريم مي رسيم...
ااااا ....حيف شد که رسيديم .... همه کيفش به راهش بود ...
***
اونقدر ميرم ..خوب که نرسيدم وايميسم و نفس تازه مي کنم ...