جمعه، تیر ۲۰، ۱۳۸۲

امشب قراره فيلم «باران» رو ببينيم ... يکي از صحنه هايي که خوب تو ذهنم باقي مونده درست آخرين صحنه فيلمه ؛ اونجايي که نگاه اون پسره رو جاي پايي که از آب بارون پر شده خيره ميمونه ...

الان داره بيرون بارون مياد ... بعد فيلم قراره با جاويد بريم دوچرخشو پيدا کنيم ... اين پسر شاهکاره ... يادش نيست دوچرخشو کجا بسته