چهارشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۲

با «در آمد شور» خيلي حال ميکنم ....ديشب که از فوتبال برگشتم شروين خونه نبود ... سه تار رو ميز بود و کتاب نت رديف ميرزا عبداله رو صفحه در آمد شور باز بود ...طبيعتا کار ديگه اي هم نميتونستم بکنم به خصوص وقتي ۵-۱ هم باخته باشي ..... تو دستگاه شور يه غم کهنه اي موج ميزنه... وقتي شورميزني انگاري همه اندوه ناشي مصيبتهايي که طي چند هزار سال به سر ايران و ايراني اومده مي خواد از سازت بزنه بيرون ... بيخود نيست که دستگاه شور کامل ترين و مفصلترين دستگاه موسيقييه ايرانيه .... گويا غم ميراث مشترک همه ايرانياست و يه جورايي تو DNA مون رفته ....اردلان زنگ زد و گفت پاشو بيا اينجا .... شروين و ساسان و تارا هم اينجان .... رفتم ..... اونجام تار بود ...شمع و شور بود ....موقع برگشتن همه خيلي خوشحال بوديم ....چون تاخرخره «دپ*» زده بوديم ....
*دپ = depression