پنجشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۴

من تو خود «خارج» هستم ...
اينجا همه چيز خيلي منظمه ... همه چيز همونجور پيش ميره که بايد
...من از اين همه نظم خسته شدم ... دلم « خرتوخري» مي خواد