سه‌شنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۷

حدود یه ربعه که پشت خط تلفن اداره مالیات هستم . تلفن رو بلندگو هست و موسیقی کلاسیک تلفن اداره اتاق رو پر کرده. این موسیقی نا حودآگاه آدم رو میکشونه به تفکرات فلسفی در مورد مفهوم هستی و مرگ و زندگی و اینچیزا. البته مشکل اینجاست که وقتی خوب عمیق میشی و میخوایی جمع بندی کنی که در زندگی فقط معنویاته که ارزش داره و باید دل از مادیات کند تا به عرش اعلا رسید، کارمند بی حوصله اداره مالیات یهو موزیک رو قطع میکنه و تو از خواب میپری مجبوری باهاش در مورد یه قرون دوزار مالیات سال پیش چونه بزنی. اینجاست که واقعیت جفت پا میره تو شکمت ... حدوداً.