شنبه، مرداد ۰۱، ۱۴۰۱

 شروع دوباره پاروزنى سخت ترين حركت زندگى شده برام. هر بار كه ميخوام برم هزار تا بهونه ريز و درشت براى خودم جور ميكنم. يه روز ميگم احتمالاً جاى پارك پيدا نكنم. يه روز ميگم ديگه دير كردم هوا گرم شد. يه روز مخصوصاً كفشهاى آبم رو پيدا نميكنم. به خودم گفتم فردا حتماً ديگه ميرم تا اينكه يهو چشمم خورد به توئيت شهردارى آستين در مورد اينكه تو آب رودخونه يه باكترى پيدا شده كه ممكنه براى سگها مضر باشه. خب ديگه از اين بهتر دليلى براى نرفتن پيدا نميكنم.


پنج سال پيش بعد از كلى كلنجار رفتن با خودم يه روز رفتم دفتر باشگاه پاروزنى آستين و ازشون خواستم عضويتم رو لغو كنن. سه ماه بعدش براى سورپريز راضيه منو باز عضو باشگاه كرد. به قول كاراكتراى جوكر : آخه چرا ؟ 

پاروزنى كماكان يكى از ورزشهاى مورد علاقه نگارنده اين سطور هست.