اول متوجه صداي ساز شدم .صدا رو دنبال کردم تا اينکه خودشونو ديدم.دونفر بودن... با دامن اسکاتلندي وجوراب سفيد تا روي زانو و پيرهن سفيد آستين بلند که روي سينش گلدوزي شده بود....دامن يکيشون سبز بود و اونيکي قرمز و که هر دوشون چارخونه هاي سياه داشتن .. از اون کلاههاي سياه رنگ منگوله دار اسکاتلندي هم سرشون بود و يکي يدونه ساز هم دستشون ... نمي دونم اسم سازشون چيه ..از اون سازاي بادي که شبيه يه کيسه باد شدس و ازش چند تا چوب بيرونه و وقتي تو اين چوبا فوت مي کني صدا ميده .....راه ميرفتن و ساز ميزدن... قدمهاشون عجيب با هم هماهنگ بود و با ريتم آهنگ قدم بر مي داشتن..... يک ريتم تکراري رو که از اول تا آخرش ۱۰ ثانيه بيشتر طول نمي کيشيد دائم تکرار مي کردن .....ديم ديم دي ريم ديم ..ديم ديم ديريدي دي دي ..ديم ديم دريم ...
وقتي ديدمشون داشتن از يکي از فواره هاي جلوي کتابخونه با لا مي رفتن ....موقع پايين اومدن از فواره يدفه فواره خاموش شد اما اونا بدون اينکه هماهنگيه قدماشونو به هم بزنن باهمون ريتم قبلي از فواره پايين اوومدن صاف رفتن ته استخر ... از حبابهاي روي آب معلوم بود که کف استخر هم با همون ريتم در حرکتن ...وقتي از استخر اومدن بيرون يه راست به سمت برج ساعت دانشگاه حرکتشونو ادامه دادن ... ديم ديم دي ريم ديم ..ديم ديم ديريدي دي دي ..ديم ديم دريم ... بعدش ا ز ديواره شمالييه برج بالا رفتن و از ديواره جنوبي پايين اومدن ...حتي بالاي برج ساعت دامن يکيشون به عقربه دقيقه شمار گير کرد ..... اما نه اونا از حرکت وايسادن و نه ساعت .... مسير حرکتشون يه خط کاملا راست بود ... قدماشون هم هنور کاملا هماهنگ بود ... وايسادم که ببينم ديگه کجا ها مي رن .... به سمت تپه چمني پشت ساختموت جي جي براون حرکت مي کردن سر راهشون از دو سه تا درخت بالا رفتن و پايين اومدن و بعدش نوبت به تور واليبال رسيد ... از اون هم بالا رفتن و پايين اومدن ..با همون ريتم آهنگ و قدم... بعد رفتن رو تپه و تا قبل از اينکه پشت تپه گم بشن با نگاه دنبالشون کردم ....
....اون شب مهتاب بود...شب که رفتم تو تختخواب از پنجره اتاقم مشغول تماشاي ماه شدم ....اون دوتا اسکاتلندي رو ديدم که که با قدمهاي هماهنگ روي يک خط راست از چاله چوله هاي ماه بالا و پايين مي رفتن ... صداي سازشون رو نمي شنيدم ولي از رقص ستاره ها معلوم بود که همون ريتم رو تکرار مي کنن ....
وقتي ديدمشون داشتن از يکي از فواره هاي جلوي کتابخونه با لا مي رفتن ....موقع پايين اومدن از فواره يدفه فواره خاموش شد اما اونا بدون اينکه هماهنگيه قدماشونو به هم بزنن باهمون ريتم قبلي از فواره پايين اوومدن صاف رفتن ته استخر ... از حبابهاي روي آب معلوم بود که کف استخر هم با همون ريتم در حرکتن ...وقتي از استخر اومدن بيرون يه راست به سمت برج ساعت دانشگاه حرکتشونو ادامه دادن ... ديم ديم دي ريم ديم ..ديم ديم ديريدي دي دي ..ديم ديم دريم ... بعدش ا ز ديواره شمالييه برج بالا رفتن و از ديواره جنوبي پايين اومدن ...حتي بالاي برج ساعت دامن يکيشون به عقربه دقيقه شمار گير کرد ..... اما نه اونا از حرکت وايسادن و نه ساعت .... مسير حرکتشون يه خط کاملا راست بود ... قدماشون هم هنور کاملا هماهنگ بود ... وايسادم که ببينم ديگه کجا ها مي رن .... به سمت تپه چمني پشت ساختموت جي جي براون حرکت مي کردن سر راهشون از دو سه تا درخت بالا رفتن و پايين اومدن و بعدش نوبت به تور واليبال رسيد ... از اون هم بالا رفتن و پايين اومدن ..با همون ريتم آهنگ و قدم... بعد رفتن رو تپه و تا قبل از اينکه پشت تپه گم بشن با نگاه دنبالشون کردم ....
....اون شب مهتاب بود...شب که رفتم تو تختخواب از پنجره اتاقم مشغول تماشاي ماه شدم ....اون دوتا اسکاتلندي رو ديدم که که با قدمهاي هماهنگ روي يک خط راست از چاله چوله هاي ماه بالا و پايين مي رفتن ... صداي سازشون رو نمي شنيدم ولي از رقص ستاره ها معلوم بود که همون ريتم رو تکرار مي کنن ....
|